این شعر سروده خودم تقدیم به مولای متقیان امیر مومنان به مناسیت روز میلادش:

سلام ای سکوت بلند زمین

سلام ای وصی رسول امین

سلام ای خدارا بنده خانه زاد

سلام ای سر نیم گشته زداد

سلام ای سکوت فرو برده بندگی

ز عفوتو ملجم بمیرد ز شرمندگی

تو در فتح خیبر نمایان شدی

عدو کشته تکبیر گویان شدی

تو را فاطمه حق تعریف داشت

حسین و حسن را به تو عرضه داشت

تو فانوس شبهای غریبانه فاطمه

تمام شب از عشق حق قائمه

تو مولای جان پرور مؤمنین

بیامدبه سیزده زماه رجب یر زمین

تو را با تپش های قلبم صدا میکنم

ز لطفت به رحمت نگاهی کنم

وتقدیم به همه پدرا مخصوصا پدر خوبم جهت سلامتی همه پدراو شادی روح پدرایی که بین ما نیستند صلوات

حال جاری استمراری:

فاعل+ ضمیر+ingفرم

i am going:من در حال رفتن هستم،من دارم میرم

we are taking a photo:ما در حال عکس گرفتن هستیم، ما داریم عکس میگیریم

باسلام

ماضی بعید:فاعل+had+ستون سوم فعل(p.p)

i had seen her:من او را دیده بودم

we had done our homework after he come :ماتکلیف  هایمان را انجام داده بودیم قبل از اینکه او بیاید

i had heard she were honest:من شنیده بودم او راستگوست

در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر جیزی را که از خدا بخواهی، از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود . از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هر چه هست، در آن است . عاشق، خواب ندارد و جز وصال محبوب، چیزی نمی خواهد . وقت ملاقات و رسیدن به وصال، هنگام سحر است. هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ    از یمن دعای شب و ورد سحری بود.

(برگفته از کتاب کیمیای محبت نوشته محمد ری شهری)