من حوزه را دوست دارم
امشب اولین باری بود که دلم خواست حوزوی نبودم!!ببین چه رفتاری باهام شده و چی بهم گذشته که بعد 8سال نون حوزه رو خوردن امشب به اینجام رسید که چنین فکری به ذهنم برسه،منی که توی فامیل اولین نفر حوزوی هستم و همه تحسینم میکنن،اینقدر امشب گریه کردم که بانیش واگذار کردم به خدا!من ی دختر تنهام که جز پدرمادر پیرم کسی ندارم، البته خواهر برادر زیاد دارم که هر کدوم واسه خودشون شخصیت مهمی هستن، اما من همیشه تنهام، و جز خدا کسی رو ندارم باهاش درد دل کنم، میدونین چیه؟ من خیلی سختی دیدم و شکست روحی بزرگی خوردم، که اون شکست باعث شد من جایگاهمو از دست بدم، اما با تلاش و توکل به خدا دوباره خودمو جمع کردم و ادامه دادم، در اوج ناامیدی سال89سطح3 قبول شدم الانم ترم پنج رشته فقه و اصولم.
بعضی وقتا بعضی آدما با رفتاراشون کاری میکنن که از هرچی طلبه و حوزوی ناامید میشم ، خداییش من ادم پاکی نیستم اما از خیلیا که ادعای پاکی میکنن مسلما بهترم، فقط چیزی که هست من با ی انتخاب به همه چیز پشت پا زدم.اونام از روی حسادت هی زیراب میزنن، اما بقول معروف:بگذار ابر سرنوشت هر چه میخواهد ببارد ما چترمان خداست.من توکلم به خداست، همون خدایی که منو کمک کرد که به اینجا برسم و در کنار سطح 3ارشد فلسفه دانشگاه هم بخونم، شکرت خدا یا!خدایا! خودت میدونی من بخاطر مدرک واینا نیومدم حوزه،خودت میدونی فقط واسه فهمیدن وظایفم اومدم تو خونه صاحب الزمان، تو خونه مادرش زهرای مرضیه، خدا یا! خودت میدونی من حوزه رو دوست دارم، خدایا!خودت کمکم کن که باعث سربلندی و اعتلای دینم بشم،آمین.
شما دوستان من!ازتون خواهش میکنم برام دعا کنین.خیلی محتاج دعاهستم.التماس دعا